3- نیاز به وجود پیامبران از نظر طرح قوانین
میدانیم بزرگترین امتیاز زندگی انسانها که عامل همهی پیشرفتهای که نصیب او در تمام زمینههای مختلف زندگی شده است، همان زندگی اجتماعی پویاست.
به یقین اگر انسانها جدا از یکدیگر زندگی میکردند الآن همگی از نظر سطح فکری و تمدن همچون انسانهای «عهد حجر» بودند!
آری، تلاش و کوشش دسته جمعی است که سرچشمهی این همه اکتشافات علمی و اختراعات است.
فیالمثل، اگر مسئلهی مسافرت به کرهی ماه را در نظر بگیریم، میبینیم این نتیجه ی تلاش یک یا چند دانشمند بزرگ نبوده است، بلکه میلیونها عالم و دانشمند در طی هزاران مطالعه وکشفیات و تجربیاتی داشتهاند که از طریق زندگی دسته جمعی متراکم گردیده و سرانجام به این عظمت رسیده است.
ولی البته این زندگی اجتماعی در مقابل این همه برکات مشکلاتی هم دارد، و آن برخورد و تصادم حقوق و منافع انسانها با یکدیگر، و گاه تجاوز و حتی جنگ است.
در اینجا احتیاج به قانون و برنامه و مقررات روشن میشود. قوانین میتواند سه مشکل بزرگ را برای ما حل کند:
1- قانون حدود وظایف هر فرد را در برابر جامعه، و وظایف جامعه را در برابر هر فرد روشن میسازد، استعدادها را شکوفا و تلاشها را هماهنگ میکند.
2- قانون راه را برای نظارت لازم بر انجام وظیفه از سوی افراد هموار مینماید.
3- قانون جلوِ تجاوز افراد را به حقوق یکدیگر گرفته، و مانع هرج و مرج و برخورد افراد و گروهها میگردد، و در صورت لزوم برای متجاوزان مجازات مناسب را تعیین میکند.
بهترین قانونگذار کیست؟
اکنون باید ببینیم چه کسی بهتر از همه میتواند قوانین مورد نیاز انسان را تنظیم کند، به گونهای که هر سه اصل فوق در آن رعایت شود، هم حدود وظایف و حقوق فرد و جامعه روشن گردد و هم نظارت صحیح و سالمی بر کارها شود، و هم جلوِ تجاوزکاران را بگیرد.
اجازه دهید در اینجا مثال سادهای بزنیم:
جامعهی انسانی را میتوان به یک قطار بزرگ تشبیه کرد و هیأت حاکمه را به دستگاه لکوموتیو که این قطار عظیم را در مسیری به حرکت در میآورد.
قانون به منزلهی ریلهای راه آهن است که خط سیر این قطار را برای رسیدن به مقصد مشخص میکند، خط سیری که از پیچ و خمهای کوهها و دره ها می گذرد. بدیهی است یک راه آهن خوب باید مشخصات زیر را داشته باشد:
زمین هایی که قطار از آن میگذرد باید مقاومت کافی برای حداکثر فشار را داشته باشد. فاصلهی میان دو خط دقیقاً هماهنگ با فاصلهی چرخهای لکوموتیو باشد؛ همچنین دیوارهای تونلها و ارتفاع آن با حداکثر ارتفاع مناسب باشد.
سراشیبی و سربالاییها آنقدر تند نباشد که ترمزهای قطار و کشش آن از عهدهی آنها برنیاید.
همچنین احتمال ریزش کوههای اطراف، فروریختن حاشیه درههایی که قطار از کنار آن میگذرد و احتمال سیلابها و بهمنها نیز دقیقاً محاسبه شود، تا قطار در هر شرایطی بتواند به سلامت از آن جاده بگذرد؛ و مسایل مهم دیگری از این قبیل.
با توجه به این «مثال» به «جامعهی انسانی» برمیگردیم:
قانونگذاری که میخواهد بهترین قانون را برای انسانها بگذارد باید صفات زیر را داشته باشد:
1. نوع انسان را به طور کامل بشناسد و از تمام غرایز و عواطف و نیازها و مشکلات او کاملاً آگاه باشد.
2. تمام شایستگیها و استعدادهایی را که در انسانها وجود دارد، در نظر گیرد و برای شکوفا شدن آنها از قوانین استفاده کند.
3. حوادثی را که ممکن است برای جامعه پیش آید از هر نوع، و همچنین عکس العملهای لازم را بتواند به خوبی پیش بینی کند.
4. هیچ گونه منافع خاصی در جامعه نداشته باشد، تا به هنگام وضع قوانین فکرش متوجه منافع شخص خود یا وابستگان و گروه اجتماعیاش نگردد.
5. این قانونگذار باید در تمام پیشرفتهایی که ممکن است نصیب انسان گردد و همچنین انحطاطها و سقوطها آگاه باشد.
6. این قانون گذار باید حداکثر مصونیت از خطا و اشتباه و فراموشی را داشته باشد.
7. بالاخره این قانونگذار باید آنچنان قدرتی داشته باشد که مرعوب هیچ مقام و قدرتی در اجتماع نگردد و از هیچ کس نترسد، در عین حال فوق العاده مهربان و دلسوز باشد.
بنابراین، غیر از خدا و کسی که وحی الهی را دریافت میدارد، نمیتواند قانونگذار خوب و جامعی باشد.
و به این ترتیب، به این نتیجه میرسیم: خدایی که بشر را برای پیمودن راه تکامل آفریده، باید کسانی را مأمور هدایت کند تا قوانین آسمانی و جامع الاطراف الهی را در اختیار انسانها بگذارند.
و مسلماً هنگامی که مردم بدانند قانون، قانون خداست، با اعتماد و اطمینان بیشتر به آن عمل میکنند؛ و به تعبیر دیگر، این آگاهی ضامن اجرای ارزندهای برای قوانین خواهد بود.
رابطهی توحید و نبوت
توجه به این نکته را نیز در اینجا ضروری میدانیم که نظام آفرینش خود شاهد و گواه زندهای بر وجود پیامبران الهی و رسالت آنهاست.
توضیح این نکته: یک بررسی کوتاه در این نظام شگفت انگیز هستی به ما نشان میدهد که خداوند هیچ یک از نیازهای موجودات را از نظر لطفش دور نداشته، مثلاً اگر به ما چشم برای دیدن میدهد به این چشم پلک و مژگان داده تا از آن حفاظت کند و ورود نور را در آن تنظیم نماید.
در گوشههای چشم غدههای اشک میآفریند تا سطح چشم را همواره مرطوب نگه دارد، چراکه خشکیدن چشم سبب از بین رفتن آن میشود.
باز در گوشهی چشم روزنهی کوچکی ایجاد میکند تا آبهای اضافی از آن مجرا به داخل بینی بریزند، اگر این روزنهی باریک نبود، همواره قطرههای اشک روی صورت ما سرازیر میشد!
به مردمک چشم آنچنان حساسیت میدهد که به طور خودکار در برابر نورهای قوی و ضعیف تنگ و گشاد میشود، تا نور تنظیم گردد و چشم صدمهای نبیند.
در اطراف کرهی چشم عضلات مختلفی قرار میدهد که آن را به هز سو بچرخاند و دیدن صحنههای مختلف را بدون گردش سر و بدن آسان سازد.
آیا خداوندی که اینچنین نیازمندیهای انسان را تأمین میکند ممکن است او را از یک راهنما و رهبر مطمئن و معصوم که با وحی او سروکار داشته باشد محروم سازد!
فیلسوف معروف «ابو علی سینا» در کتاب مشهور «شفا» چنین میگوید: «احتیاج انسان به مبعوث شدن پیامبران در بقای نوع خود و تحصیل کمالات، مسلماً از روییدن موهای مژگان و ابرو و فرورفتگی کف پاها و امثال آن بیشتر و ضروری تر است؛ ممکن نیست عنایت ازلی آن را ایجاب کند و این را ایجاب نکند!»
دیده شده از کتاب پنجاه درس اصول عقائد برای نوجوانان. صص163-169.
آخرین نظرات