نیایش صبحگاهی
بارالها
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی …
چه بخوانی …
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد …
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی …
چه نخواهی …
باز کن در
که جز اسن خانه مزا نیست پناهی
آخرین نظرات