بهتر این است که ما دلایل لزوم بعثت پیامبران را از سوی خدا، باز هم دقیقتر بررسی کنیم:
ما به سه دلیل زنده، نیاز به راهنمایی پیامبران داریم:
1- نیاز از نظر تعلیم
اگر ما بر یک مرکب خیالی و افسانهای که از امواج نور ساخته شده باشد سوار شویم، و در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر (50 هزار فرسخ) در این فضای بیکران سیر کنیم، بیشک هزاران عمر نوح میخواهد تا بتوانیم تنها گوشهای از این جهان پهناور و گسترده را تماشا کنیم.
این عالم با این وسعت سرسام آورش مسلماً بیهوده آفریده نشده و آفرینش جهان سود و فایدهای به حال خدا ندارد، چرا که او وجودی است از هر نظر کامل و بینیاز و بینهایت؛ او کمبودی ندارد که بخواهد از طریق آفرینش جهان و بشر آن را برطرف سازد.
بنابراین، نتیجه میگیریم که هدفش این بوده که بر دیگران جود و بخشش کند و سایر موجودات را به تکامل برساند، همچون آفتاب که بر ما زمینیان میتابد بیآنکه احتیاج به ما داشته باشد؛ این تابش آفتاب تنها به سود ماست وگرنه ما چه کاری برای خورشید میتوانیم انجام دهیم.
از سوی دیگر، آیا معلومات ما به تنهایی برای پیمودن راه تکامل و رسیدن به مرحلهی یک انسان کامل از هر نظر کافی است؟
ما چه مقدار از اسرار جهان را میدانیم؟ اصلاً حقیقت حیات چیست؟ این جهان از کی به وجود آمده؟ هیچ کس پاسخ دقیق اینها را نمیداند. تا کی باقی خواهد ماند؟ باز کسی نمیتواند به این پاسخ بگوید.
از نظر زندگی اجتماعی و اقتصادی هر یک از دانشمندان بشر نظریهای دارند؛ مثلاً، گروهی «سرمایه داری»را توصیه میکنند، و گروه دیگری «سوسیالیسم و کمونیسم» را و گروه سومی نه این را میپسندند و نه آن را و هر دو را زیانبار میشمرند.
در مسائل دیگر زندگی نیز این گونه اختلاف نظرها میان دانشمندان فراوان است.
انسان حیران میشود که در این میان کدام را بپذیرد!
در این جا، از روی انصاف باید اعتراف کرد که برای رسیدن به هدف اصلی آفرینش یعنی «نمو و تکامل و پرورش انسان در تمام زمینهها» احتیاج به یک سلسه تعلیمات صحیح و خالی از اشتباه و متکی به واقعیت زندگی است؛ تعلیماتی که بتواند در این راه طولانی برای رسیدن به مقصد اصلی به او کمک کند.
و این تنها از طریق علم خدا یعنی وحی آسمانی، به وسیلهی پیامبران حاصل میشود؛ و به همین دلیل، خداوندی که ما را برای پیمودن این راه آفریده، باید چنین علم و دانشی در اختیار ما بگذارد.
2- نیاز به رهبری در زمینههای اجتماعی و اخلاقی
میدانیم در وجود ما علاوه بر «عقل و خرد» انگیزههای نیرومند دیگری به نام «غرائز و امیال» وجود دارد؛ غریزهی خود دوستی، غریزهی خشم و غضب، غریزهی شهوت و غرایز و امیال فراوان دیگر.
بدون شک اگر ما غرایز خود را مهار نکنیم و بر ما چیره شوند، حتی عقل و خرد ما نیز زندانی میشود، و انسان همچون جباران و ستمگران تاریخ مبدّل به گرگ درّندهای میشود که از گرگان بیابان به مراتب خطرناکتر است.
ما برای تربیت اخلاقی نیاز به مربّی داریم، نیاز به «الگو» و «اسوه» داریم که طبق اصل «محاکات» از گفتار و رفتار او سرمشق بگیریم.
انسانی کامل و تربیت یافته از هر نظر لازم است که در این راه پر فراز و نشیب دست مارا بگیرد و از طغیان غرایز ما جلوگیری کند، اصول فضایل اخلاق را با عمل و سخنش در دل و جان ما بنشاند؛ شجاعت و شهامت و انسان دوستی، مروّت و گذشت و وفاداری، درستی و امانت و پاکدامنی را در روح ما پرورش دهد.
چه کسی جز پیامبر معصوم میتواند به عنوان مربّی و راهنمای برگزیده شود!
به همین دلیل ممکن نیست خداوند قادر مهربان مارا از وجود چنین رهبران و مربّیانی محروم سازد.
ادامه دارد …
دیده شده از کتاب پنجاه درس اصول عقائد برای نوجوانان. صص 158-161
آخرین نظرات